ღ♥*•سرزمین آرزوها•.ღ*•

اگر خدا آرزویی را در دل تو انداخت بدان توانایی رسیدن به آن را در تو دیده...

ღ♥*•سرزمین آرزوها•.ღ*•

اگر خدا آرزویی را در دل تو انداخت بدان توانایی رسیدن به آن را در تو دیده...

دنیا مال منه.....اگه بخوام

بهترین دوست اون دوستیه که بتونی ساکت باهاش روی یک سکو بشینی و چیزی نگی و وقتی ازش دور میشی احساس کنی بهترین گفتگوی عمرت رو داشتی


ما واقعا تا چیزی رو از دست ندیم قدرش رو نمیدونیم ولی در عین حال تا وقتی دوباره چیزی رو به دست نیاوردیم نمی دونیم چی رو از دست دادیم


اینکه تموم عشت رو به کسی بدی تضمینی بر این نیست که اون هم همین کار رو بکنه پس از اون انتظار عشق متقابل رو نداشته باش فقط انتظار داشته باش تا عشق آروم توی قلبش رشد کنه و اگه اینطور نشد خوشحال باش که توی قلب تو رشد کرده


در عرض یک دقیقه میشه یک نفر رو خرد کرد و در یک ساعت میشه کسی رو دوست داشت و در یک دقیقه و در یک دقیقه میشه عاشق شد ولی یک عمر طول میکشه تا کسی رو فراموش کرد دنبال نگاه ها نرو چون میتونن تو رو گول بزنن دنبال دارایی نرو چون کم کم افول میکنه دنبال کسی باش که باعث بشه لبخند بزنی چون فقط با لبخند میشه یک روز تیره رو روشن کرد کسی رو پیدا کن که واقعا بتونه تو رو شاد کنه کسی که واقعا دوسش داشته باشی


دقایقی توی زندگیت هستن که دلت اونقدر برای یک نفر تنگ میشه که دوست داری اون رو از توی رویاهات بیرون بکشی و توی دنیای واقعی بغلش کنی


رویایی رو ببین که میخوای... جایی برو که دوست داری... چیزی باش که میخوای باشی... چون فقط یک جون داری و یک شانس برای اینکه هر چی دوست داری انجام بدی 


همیشه خودتو جای دیگران بگذار اگر احساس میکنی چیزی ناراحتت میکنه احتمالا دیگران رو هم آزار میده


شادترین افراد لزوما بهترین چیزها رو ندارن اونها فقط از اونچه که توی راهشون هست بهترین استفاده رو میکنن



شادی برای اونایی که گریه میکنن یا صدمه میبینن زندس برای اونایی که دنبالش میگردن یا امتحانش کردن چون فقط اینا هستن که اهمیت دیگران رو توی زندگیشون میفهمن


عشق با یه لبخند شروع میشه با بوسه رشد میکنه و با اشک تموم میشه.. روشن ترین آینده  روی گذشته ی فراموش شده شکل میگیره..نمیشه تا وقتی که دردها و رنجها رو دور نریختی توی زندگی پیش بری



وقتی بدنیا اومدی تو تنها کسی بودی که گریه میکردی و بقیه میخندیدن سعی کن جوری زندگی کنی که وقتی رفتی تنها تو بخندی و بقیه گریه کنن  .........



پس حالا تموم غصه هاتو دور بریز که دنیا مال توهه دنیا با تموم قشنگی ها و خوبی هاش... البته اگه خودت بخوای.... به تموم آرزوهات میرسی اگه خودت بخوای.... مطمئن باش اگه خودت چیزی رو بخوای اگه واقعا همت داشته باشی مطمئن باش بهش میرسی به شرط اینکه هیچوقت نگی نمیتونم...


ادامه مطلب+نظر هم فراموش نشه...

ادامه مطلب ...

چشم هات رو خوب باز کن...

“نیمه ی پر لیوان رو ببین!” ، “مثبت باش!” ، چقدر این جمله ها تکراریه! اما جالبه که همیشه هر چیزی که مرتب توی گوش آدم فرو میشه، کم کم تکراری میشه، ارزشش رو هم از دست میده و در نتیجه اثرش کمتر هم میشه.


انگار گوش های ما حساسیتشون به این کلمات کم شده!


خب… گوش های من هم درازتر از مال بقیه نیست… اما اون چیزی که آدم با تمام وجود و بی واسطه حس می کنه، دیگه چیزی نیست که بشه انکارش کرد.


خب، کمی فکر کنیم… چیا داریم؟ چیا نداریم؟! … پول؟ ثروت و مقام؟ شهرت یا زیبایی؟ علم و دانش؟ شایدم مدرک تحصیلی؟ هان؟؟! یا شاید هم گاهی یک دل…!


ممکنه با خودمون بگیم که فلان بازیگر یا خواننده ی معروف تموم این چیز ها رو داره، اما واقعا تمام دارائی آدم و داشته های یک انسان فقط همین مسائل مادیه؟!


جالب اینجاست که اگه کسی این چیز های مادی رو داشته باشه، به ندرت احساس کمبود می کنه؛ اما بر عکس، کسی که جنبه ی معنوی و روحی زندگیش غنی باشه ولی از لحاظ جسمی یا مادی موردی داشته باشه، احساس کمبود خیلی شدیدی می کنه!


کلا ما به چشم هامون عادت دادیم که فقط چیز هایی رو که میبینن باور کنن. غافل از اینکه هر چیزی دیدنی نیست و گاهی هم باید با چشم دل دید.


صبر کن… بزار ببینم چی دارم… پدر و مادر (نه به معنای تنها رابطه ی خونی و تولید مثلی، به معنای اینکه واقعا دوسشون دارم!) ، چندتا داداش! (اگه حق انتخاب داشتم، شک ندارم باز هم همینا رو انتخاب میکردم) ، از نظر ظاهری… اووف….! آخر کمبودم! اما خب صبر کن یکمی بیشتر فکر کنم…


پاهام شاید زشت و کج و کوله باشن، اما من “میتونم” راه برم! (این رو اون پسری که توی دانشگاه پااش میلنگید بهم فهموند-غصه میخوردم که چرا کفش ندارم، دیدم یکی پا نداره!) ، شاید دست هام دراز و بد فرم باشن، اما من “دست” دارم! (این رو اون پسری که با دندوناش نقاشی میکشید یادم داد) ، شاید گوش هام زشت باشن اما من “میشنوم”! (اینو وقتی یاد گرفتم که برای یک هفته یکی از گوش هام نمیشنید و پزشکا گفتن کر شده. کری یک طرفه گوش…. ولی خب… الآن میشنوه!) ، درسته که شاید هارمونی صورتم خیلی بد نواخته شده، اما با همین بد نواخته شدنش هم باز هم یک هارمونی هست، یک هارمونی زشت و دوست داشتنی.


من دل دارم. دلی که خیلیها ندارن، یا اینقدر سیاه شده که نداشتن از داشتنش بهتره! (این رو اون وقتی فهمیدم که دلم واسه کسی سوخت! دلم گرفت دلم واسه کسی تنگ شد و وقتی که دلم رو کسی شکوند فهمیدم) من چشم هام غیر دیدن کار های دیگه هم میتونه بکنه. (اینو گریه هایی که برای مردن پدر یک شخصیت داستانی فیلم کردم-با اینکه میدونستم فقط یک داستانه)


آخرش یاد این جمله میفتم که: نگذار اشک هایی که برای رفتن خورشید میریزی، تو را از دیدن ستاره ها باز دارد (یه چیزی در همین مایه ها)


آخر از همه هم… من یک آدمم. با هر شکل و قیافه و کالبد و پوست و استخون… من انسانم. من یک مرد، یک بچه ام… من هنوز هم زنده ام دارم نفس میکشم! هنوز فرصت دارم. هنوز لب هام میتونن بخندن، بخندونن. هنوز چشم هام از مرگ یک بچه خیس میشه… هنوز خدا رو باور دارم، حسش میکنم… من هوز چیز های دوست داشتنی زیادی توی زندگیم دارم… نمیخوام چند تا کمبود جسم و مادی باعث شه این همه چیز های خوب رو نبینم…


خدا کمکم کن به جای فکر کردن به نداشته ها ی ناچیز و بی ارزشم، به همه داشته، به داشته هایی که خیلی وقته توی دنیا کمیاب شده فکر کنم. به اون عشق پاک و خالصی که امروز فقط اسمی ازش مونده اما من به معنای واقعی حسش میکنم فکر کنم. خدا، کمکم کن مدیون این همه نعمت هات نشم، خدایا، بهم نیرو بده، کمکم کن تا قوی باشم، کمکم کن تا هیچ وقت احساس کمبود و حقارت نکنم. خدا کمکم کن فراموش نکنم چه چیز های با ارزشی توی زندگیم دارم…خدایا کور شم اگه یادم بره.

خدایا من به تموم داشته هام راضیم چون همه هم از من راضین...

 

ادامه مطلب یادتوووووون نره......


ادامه مطلب ...